per
موسسه تحقیقات خاک و آب
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7132
2019-02-20
32
4
431
441
10.22092/ijsr.2019.118553
118553
Research Paper
اثر دو روش کشت کمخاکورزی و مرسوم بر نیتروژن و آب مصرفی گندم
Effects of Minimum and Conventional Tillage Systems on Nitrogen and Water Consumption of Wheat
عبدالحسین ضیائیان
ziaeyan_39@yahoo.com
1
فرهاد مشیری
fa.moshiri@yahoo.com
2
غلامرضا زارعیان
zareian48@yahoo.com
3
دانشیار بخش تحقیقات خاک و آب مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان فارس، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، شیراز، ایران
دانشیار موسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایران
استادیار بخش تحقیقات خاک و آب مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان فارس، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، شیراز، ایران
به منظور بررسی اثر سامانههای کشت مرسوم و کمخاکورزی بر میزان نیتروژن و آب مصرفی گندم، با استفاده از طرح بلوکهای نواری خرد شده و دو سیستم آبیاری بارانی تک شاخه، اثرهای چهار سطح صفر، 90 ، 135 و 180 کیلوگرم نیتروژن و چهار میزان 4610، 4240، 3850 و 3395 متر مکعب آب در هر هکتار در این دو سامانه کشت بررسی گردید. نتایج نشان داد که در هر دو سامانه، با کاهش آب مصرفی تعداد خوشه در واحد سطح، عملکرد دانه و جذب نیتروژن بطور معنیداری کاهشیافت. در کشت مرسوم، با کاربرد نیتروژن تا سطح 180 کیلوگرم در هکتار، عملکرد و اجزاء عملکرد دانه و جذب نیتروژن افزایش یافت. اما در کمخاکورزی، مقادیر این پارامترها با افزایش نیتروؤن تا 135 کیلوگرم در هکتار افزایش و در سطح 180 کیلوگرم نیتروژن در هکتار، کاهش یافت. نتایج همچنین نشان داد که مقادیر پارامترهای مطالعه شده در خاکورزی مرسوم بالاتر از سامانه کمخاکورزی بود، اما بجز تعداد خوشه در واحد سطح و میزان پروتئین دانه، تفاوت معنیداریبین دو سامانه خاکورزی وجود نداشت. بالاترین کارآیی مصرف آب (85/1 کیلوگرم دانه بازاء هر متر مکعب آب) در هر دو سامانه کشت، از کاربرد توأم 135 کیلوگرم نیتروژن و 3850 متر مکعب آب در هر هکتار به دست آمد اما بیشترین عملکرد دانه در خاکورزی مرسوم (8226 کیلوگرم در هکتار) از کاربرد 4610 متر مکعب آب و 180 کیلوگرم نیتروژن در هر هکتار با کارآیی مصرف آب 79/1 کیلوگرم دانه بهازاء هر متر مکعب آب و در سامانه کمخاکورزی بیشترین عملکرد دانه (8378 کیلوگرم در هکتار) از مصرف توأم 3850 متر مکعب آب و 135 کیلوگرم نیتروژن در هر هکتار با کارآیی مصرف آب 85/1 کیلوگرم دانه بهازاء هر متر مکعب آب به دست آمد. به عبارت دیگر، در سامانه کشت کمخاکورزی، با مصرف آب و نیتروژن کمتر، عملکردی معادل خاکورزی مرسوم به دست آمد.
This research aimed In order to investigated the effects of minimum and conventional tillage systems on the nitrogen and water consumption of wheat., Bby using a split-block design and implementing two single- line- source sprinkler systems, effects of four levels of 0, 90, 135, and 180 kgN.ha-1 as from urea source and four levels of irrigation water (4610, 4240, 3850 and 3395 m3.ha-1), was studied in theseunder conventional and minimum tillage systems, was studied. The results showed that, in both of two tillage systems, by reduceding water consumption, the Nonumber. of spikes. in m-1, grain yield, and wheat nitrogen uptake decreased significantly. In conventional tillage system, grain yield, grain yield components, and nitrogen uptake increased by nitrogen application, until 180 kgN.ha-1 levels; but in minimum tillage system, these parameters increased until 135 kgN.ha-1 and decreased in at 180 kg N.ha-1 level. The results showed that the amounts values of the studied parameters in conventional system were higher than the minimum tillage system, but, but except the No.number of spiklet. in m-1 2 and amounts of grain protein, there were no differencess between the two tillage systems. The results also showed that, in both tillage systems, the heighest water use efficiency (WUE, (1.85 kg.m-3) was obtained from combined application of 135 kgN.ha-1 and 6700 m3.ha-1 irrigation water. but However, the highest grain yield in conventional tillage system (8226 kg.ha-1) was obtained from combined application of 4610 m3.ha-1 of irrigation water and 180 kg.ha-1 nitrogen, with by water use efficiencyWUE of 1.85 kg.m-3. and iIn minimum tillage system, the highest grain yield (8378 kg.ha-1) was obtained from combined application of 3850 m3.ha-1 of irrigation water and 135 kg.ha-1 nitrogen, with by water use efficiencyWUE of 1.79 kg.m-3. In other words, in the minimum tillage system, by using less water and nitrogen, a similar yield similar than to the conventional tillage was obtained.
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_118553_c4104f9171a5ceff5dff286423a1b502.pdf
تنش رطوبتی
سیستم آبیاری بارانی تک شاخه
کارآیی مصرف آب
Single line-source irrigation system
Water stress
Water use efficiency
per
موسسه تحقیقات خاک و آب
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7132
2019-02-20
32
4
443
455
10.22092/ijsr.2019.118554
118554
Research Paper
واکنش ارقام چغندرقند پاییزه به کاربرد نیتروژن و شاخص های کارایی آن
Response of Autumn Sugar Beet Varieties to Nitrogen Application and Its Efficiency Indices
کامران میرزاشاهی
kamranmirzashahi@yahoo.com
1
علی رضا پاک نژاد
rezapak@yahoo.com
2
شهرام امیدواری
shomid1350@yahoo.com
3
استادیار پژوهش بخش تحقیقات خاک و آب، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی صفی آباد، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، دزفول، ایران
مربی پژوهش بخش تحقیقات خاک و آب، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی صفی آباد، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، دزفول، ایران
استادیار پژوهش بخش تحقیقات خاک و آب، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، اهواز، ایران
این تحقیق به منظور بررسی واکنش ارقام چغندر قند پاییزه به کاربرد نیتروژن و شاخصهای کارایی آن از پاییز 1389 به مدت دو سال زراعی در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی صفی آباد اجرا گردید. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار اجرا گردید. تیمارهای آزمایش عبارت بودند از:(1) چهار سطح نیتروژن خالص (بدون مصرف نیتروژن "شاهد"، 30 درصد کمتر از حد بهینه ، حد بهینه" بر مبنای حد بهینه نیترات باقیمانده خاک" و 30 درصد بیشتر از حد بهینه و (2) سه رقم(رسول " شاهد منطقه"، شریف" SBSI001" و رقم پالما" Palma" (که همگی منوژرم هستند). نتایج دو ساله آزمایش نشان داد که مصرف نیتروژن فقط بر عملکرد ریشه، درصد قند و سار صفات کیفی ریشه معنیدار بود. ضمن اینکه با مصرف بیشتر نیتروژن عملکردشکر کاهش یافت ولی سایر شاخص های کیفی (سدیم، پتاسیم و نیتروژن مضره) افزایش نشان داد. تأثیر رقم بر شاخصهای مورد بررسی از جمله عملکردهای ریشه و شکر سفید معنیدار بود. رقم پالما در مقایسه با دو رقم دیگر بیشترین عملکرد ریشه و عملکرد شکر سفیدرا داشت. هم چنین، با مصرف نیتروژن شاخصهای کارایی نیتروژن کاهش یافت. اثر متقابل تیمارها بر درصد قند، درصد قند سفید، درصد قند ملاس، ضریب استحصال و مقادیر سدیم و نیتروژن مضره معنیدار بود. به طوری که رقم پالما از نظر شاخصهای پیش گفته در شرایط بهتری بود. اثر متقابل تیمارها بر شاخصهای کارایی معنیدار نشد، اما رقم پالما نسبت به سایرارقام بالاترین کارایی مصرف و استفاده را داشت. بنابراین، با توجه به شرایط اجرای این آزمایش، تیمار 30 درصد کمتر حد بهینه مصرف نیتروژن و رقم پالما و در مرتبه بعد ارقام شریف و رسول برای حصول به عملکرد اقتصادی شکر سفید(51/11 تن در هکتار در مقایسه با 26/9 و 03/9 تن در هکتار) در این منطقه توصیه میگردد.
This research was conducted to investigate the response of autumn-planted sugar beet varieties to nitrogen and parameters of its efficiency. The experiment was arranged as factorial in a randomized complete block design with three replications. The first factor consisted of four nitrogen levels (control" without nitrogen application"), 30% less than optimum level, optimum level "on the basis of optimum level soil residue nitrate", and 30% more than optimum level). The second factor consisted of three varieties (Rasoul" as regional control", Sharif "SBSI001", and Palma). The result of combined analysis showed that nitrogen application on root yield, sugar content, and other root quality traits (white sugar, molasses content) was significant. Moreover, with higher use of nitrogen, sugar yield decreased, but other quality indices (Na, K, etc) increased. The effect of variety on the traits studied was significant including root and white sugar yields. Palma variety had the highest root yield and white sugar yield compared to other varieties. Also, with more nitrogen application, efficiency parameters (use, utilization and uptake) decreased. The interaction of treatments was significant on the traits such as sugar percentage, white sugar percentage, and molasses sugar content, such that Palma variety was better in terms of the above indicators. The interaction of treatments was not significant on efficiency indices, but Palma cultivar, compared to other varieties, had the highest use and utilization efficiency. Therefore, to achieve economic yield of white sugar in this region and for conditions similar to this experiment, application of nitrogen at 30% less than the optimum rate and use of plma variety is recommended followed by Sharif and Rasoul varieties.
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_118554_8d8834a98d70f194ee146cc0294a785e.pdf
شکر سفید
عملکرد اقتصادی
نیتروژن خاک
Economic yield
Soil nitrogen
White sugar
per
موسسه تحقیقات خاک و آب
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7132
2019-02-20
32
4
457
469
10.22092/ijsr.2019.118555
118555
Research Paper
ارزیابی کارآیی مدلهای نفوذ آب به خاک تحت تأثیر روش های خاکورزی و مدیریت بقایا در تناوب گندم-ذرت
Evaluation of Water Infiltration Models Efficiency Affected by Tillage Systems and Residue Management in Wheat-Corn Rotation
جهانبخش میرزاوند
j.mirzavand@areeo.ac.ir
1
عبدالمجید ثامنی
asameni@hotmail.com
2
سید علی اکبر موسوی
aamousavi@gmail.com
3
صادق افضلی نیا
a.fzalinia@areeo.ac.ir
4
نجفعلی کریمیان
nkarimian@yahoo.com
5
استادیار بخش تحقیقات خاک و آب، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان فارس، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، زرقان، ایران. پست الکترونیکی
دانشیار بخش علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز
دانشیار بخش علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز
دانشیار بخش فنی و مهندسی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان فارس، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، زرقان، ایران
استاد سابق بخش علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز
فرآیند نفوذ آب به خاک در کارآمدی طراحی سامانههای آبیاری از اهمیت خاصی برخوردار است. از سوی دیگر، پدیده نفوذ آب به خاک و تغییرات آن به خصوص در مناطق خشک و نیمه خشک تحت تأثیر مدیریت بقایای گیاهی و روشهای خاکورزی قرار میگیرد. هدف اصلی این پژوهش برآورد ضرایب مدلهای مختلف نفوذ آب به خاک (کوستیاکوف، کوستیاکوف- لوئیز، فلیپ، هورتون و سازمان حفاظت خاک آمریکا) و کارآیی آنها تحت تأثیر روشهای مختلف خاکورزی (خاکورزی رایج، کم خاکورزی و بی خاکورزی) و مدیریت بقایا (حفظ بقایای به صورت ایستاده و حذف تمام بقایا از سطح خاک) بود.به این منظور، پژوهشی مزرعهای در سال 1395 و 1396 در منطقه زرقان استان فارس (بافت خاک لوم رسی سیلتی) با طرح کرتهای یک بار خُرد شده در قالب بلوکهای کامل تصادفی در تناوب گندم-ذرت با سه تکرار اجرا شد. فرآیند نفوذ آب به خاک برای هر محصول زراعی با استفاده از روش استوانههای دوگانه با 3 تکرار مورد بررسی قرار گرفت. با استفاده از برازش هر مدل بر دادههای نفوذ تجربی بر اساس بهینه سازی غیر خطی، آمارههای ضریب تبیین (R2)، ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE) و درصد کارآیی (EF) تعیین و مدلها، از نظر درستی برآورد نفوذ ارزیابی و رتبه بندی شدند. نتایج نشان داد که مدل کوستیاکوف- لوئیز در کشت گندم و حذف بقایا در سامانههای خاکورزی رایج (با R2، RMSE و EF به ترتیب 99/0، 07/0 و 99/99) و کم خاکورزی (با R2، RMSE و EF به ترتیب 99/0، 13/0 و 99/99) و مدل هورتون در کشت ذرت و حفظ بقایا در سامانه بی خاکورزی (با R2، RMSE و EF به ترتیب 99/0، 14/0 و 70/99)، بهترین کارآیی را در برآورد نفوذ آب به خاک داشتند. در میان سامانههای خاکورزی، مدلهای حفاظت خاک آمریکا، کوستیاکوف و فیلیپ در هر دو کشت از این نظر ناکارآمدترین بودند. بطورکلی، در مناطق خشک و نیمهخشک از جمله زرقان در استان فارس جهت کمیسازی فرآیند نفوذ آب به خاک مدلهای کوستیاکوف- لوئیز و هورتون به ترتیب در کشت گندم و ذرت میتواند قابل توصیه باشد.
Water infiltration process into the soil is significantly affected by plant residue management and tillage systems, which are important factors for designing efficient irrigation systems, especially in arid and semi-arid regions. We aimed to estimate the coefficients of infiltration process models (including Kostiakov-Lewis, Kostiakov, Horton, SCS and Philip) and their performance under the effect of residue management (residue removal and retention) and different tillage systems (conventional tillage, reduced tillage, and no-tillage). The field experiment was conducted in wheat (Triticum aestivum L.)-corn (Zea mays L.) rotation based on split-plot design with three replications, in Zarghan, Fars province, during 2016 and 2017. The water infiltration process was determined by double ring method in three replications for each crop. Then, the statistical criteria of determination coefficient (R2), root mean square error (RMSE), and efficiency model (EF) were defined by Solver tools and used to quantify and classify the infiltration process models. In wheat cultivation and residue removal, the highest performance for estimating of water infiltration was obtained by Kostiakov-Lewis model under conventional tillage (R2, RMSE, EF were 0.99, 0.07 and 99.99%, respectively). In the case of reduced tillage, R2, RMSE, EF were 0.99, 0.13, and 99.99%, respectively), while Horton’s model in corn cultivation and residue retention was the best model under no-tillage system (R2, RMSE, EF were 0.99, 0.14 and 99.70%, respectively). Among tillage systems, the lowest performance of models was observed for SCS, Kostiakov, and Philip models in a wheat-corn-wheat rotation. Overall, to quantifying water infiltration process into the soil under arid and semi-arid region such as Zarghan, it is recommendable to apply Kostiakov-Lewis and Horton models in, respectively, wheat and corn fields.
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_118555_7d8c7b4e8c0d1e862eda7b797d27a6fe.pdf
کم خاکورزی
مدل کوستیاکوف- لوئیز
مدل هورتون
Horton Model
Kostiakov-Lewis Model
Reduced tillage
per
موسسه تحقیقات خاک و آب
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7132
2019-02-20
32
4
471
482
10.22092/ijsr.2019.118556
118556
Research Paper
بررسی میزان باقیمانده نیترات در سیب زمینی مناطق عمده تولید کشور و میدان مرکزی میوه و تره بار تهران
Residual Nitrate in Potato Tuber Samples Collected from Fields in Important Production Areas and the Main Fruit and Vegetables Supply Center of Tehran
مژگان یگانه
yeganehmojgan@yahoo.com
1
کامبیز بازرگان
k.bazargan@areeo.ac.ir
2
مرجان سمائی
ma.samaee@yahoo.com
3
مهناز فیض اله زاده اردبیلی
mardebili261@gmail.com
4
شیدا طباخیان
shidatabbakhian@yahoo.com
5
استادیار موسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان آموزش، تحقیقات و ترویج کشاورزی، کرج، ایران
دانشیار موسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان آموزش، تحقیقات و ترویج کشاورزی، کرج، ایران
محقق، سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران، دفتر نظام های بهره برداری
مربی پژوهشی موسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان آموزش، تحقیقات و ترویج کشاورزی، کرج، ایران
محقق موسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان آموزش، تحقیقات و ترویج کشاورزی، کرج، ایران
نیترات یکی از آلایندههای مهمی است که عمدتاً در اثر مصرف نامتعادل کود و زیادهروی در مصرف کودهای نیتروژنی در اندامهای گیاهی تجمع پیدا میکند. نیترات در سیستم گوارشی بدن انسان و دام تبدیل به نیتریت شده و نیتریت با برخی از اسیدهای آمینه ترکیب و تولید نیتروز آمین مینماید که مادهای سرطانزا میباشد. سیبزمینی یکی از محصولات مهم کشاورزی است که مصرف سرانه آن در کشور بعد از گندم و برنج قرار دارد. لذا بررسی میزان آلودگی نیترات در این محصول و شناخت منابع آلایندگی و ارائه راهکارهای مناسب برای کاهش نسبی آلودگی ضروری به نظر میرسد. در این مطالعه به مدت یک سال، هر هفته یک بار از میدان اصلی میوه و ترهبار شهر تهران نمونههای سیبزمینی تهیه گردید. نمونههایی نیز مستقیماً از سطح مزارع در 9 منطقه عمده سیبزمینی کاری کشور (اصفهان- چهارمحال و بختیاری- همدان- آذربایجان شرقی- اردبیل- تهران- خوزستان- فارس- کرمان (جیرفت و کهنوج)) گرفته شد. مقدار نیترات در نمونههای بخش خوراکی سیبزمینی در 2 تکرار و نیز درصد رطوبت نمونهها در 341 نمونه برداشت شده، اندازهگیری گردید. نتایج نشان داد محتوای نیترات در سیبزمینیهای تولیدی کشور در محدوده میانگین جهانی (از 2/10 تا 524 با میانگین 5/163 میلیگرم در هر کیلوگرم وزنتر غده) میباشد. با فرض 200 میلیگرم بر کیلوگرم به عنوان حد مجاز معرفی شده توسط برخی کشورهای اروپایی، غلظت نیترات در 30% نمونهها از حد مجاز تجاوز میکند. با فرض 246 میلی گرم بر کیلوگرم به عنوان حد مجاز پیشنهادی برای ایران، غلظت نیترات در 20% نمونهها بیش از این حد مجاز است. نتایج نشان داد که عامل فصل برداشت میتواند در محتوای نیترات غدههای سیب زمینی تأثیرگذار باشد. میانگین غلظت نیترات در سیبزمینیهای برداشت شده از میدان میوه و ترهبار در دوره بهار - تابستان 55/216 و پائیز- زمستان 53/131 میلیگرم در کیلوگرم وزن تر بدست آمد.
Nitrate is an important pollutant that accumulates in edible parts of crops. This accumulation usually occurs because of misuse and excess use of N- fertilizers. Nitrate is transformed to nitrite and then to nitrosamine, which is a carcinogen compound, in digestion system of human and animal bodies. Potato is the third important foodstuff in Iranian food basket after wheat and rice. Therefore, it seems that evaluating the nitrate pollution in potato and recognition of the pollution sources and ways to reduce the pollution is necessary. Potato tuber samples were collected from the main Fruit and Vegetables Supply Center of Tehran once a week, from May 2008 to May 2009. Additionally, potato samples were collected directly from different farms in 9 most important potato-producing regions, namely, Esfahan, Charmahal, Hamadan, East-Azarbaijan, Ardabil, Tehran, Khozestan, Fars, and Kerman (Jiroft and Kahnooj). Nitrate content in edible part and water content of fresh potato tubers were determined in all 341 samples in the central laboratory of Soil and Water Research Institute of Iran. Results showed that nitrate content in potato tubers ranged from 10.2 mg. kg-1 FW, to 524 mg. kg-1 FW with a mean of 163.5 mg kg-1FW, which was in accordance with world normal range. Assuming 200 mg kg-1 FW as the European nitrate limit in potato tubers, it exceeded from this level in about 30% of the tuber samples, and assuming 246 mg kg -1 FW as the Iranian nitrate limit, it exceeded from this level in about 20% of the tuber samples. Results showed that harvest season could affect nitrate content in potato tuber. Mean nitrate content in potato tubers taken from Fruit and Vegetables Supply Center of Tehran during spring-summer was 216.55 mg kg-1 FW, and for samples taken during autumn-winter, it was 131.53 mg kg-1FW.
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_118556_72d3fdb136b31303fbc79dac7a0cfc11.pdf
آلایندگی نیترات
حد مجاز نیترات
باقیمانده نیترات-زیادهروی در مصرف کود
Nitrate residue
Nitrate pollution
Excess use of N- fertilizers
European nitrate limit
per
موسسه تحقیقات خاک و آب
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7132
2019-02-20
32
4
483
493
10.22092/ijsr.2019.118557
118557
Research Paper
ارزیابی تأثیر کود نانو کلات نیتروژن بر جوانهزنی و سبزینه گیاهچه نیشکر با استفاده از تصاویر دیجیتال
Evaluation of the Effect of Nano-Nitrogen Chelate Fertilizer on Germination and Green Cover of Sugarcane Seedlings by Digital Images
محمود علیمحمدی
1
ابراهیم پناهپور
e.panahpour@gmail.com
2
عبدعلی ناصری
abdalinaseri@scu.ac.ir
3
دانشجوی دکتری خاکشناسی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعیواحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
دانشیار گروه خاکشناسی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
استاد گروه زهکشی، دانشکده علوم آب، دانشگاه شهید چمران اهواز، ایران
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر کاربرد کود نانوکلات نیتروژن بر تعدادی از ویژگیهای گیاه نیشکر (رقم CP69-1062) و امکانسنجی استفاده از روش تجزیه و تحلیل تصویر دیجیتال برای تعیین درصد پوشش سبز گیاهچه نیشکر در سال 1396 در کشت و صنعت میرزاکوچکخان واقع در 65 کیلومتری جنوب غربی اهواز اجرا شد. قالب آماری آزمایش بلوکهای کامل تصادفی (RCB) با پنج تیمار و سه تکرار بود. سطح هر کرت 2 مترمربع انتخاب شد. در روز پانزدهم بعد از کشت، تیمارهای آزمایش در مزرعه اجرا شدند که شامل محلولپاشی غلظتهای متفاوت از کود اوره (46 درصد نیتروژن) و نانو کلات نیتروژن (17 درصد نیتروژن) در سطح کرتهای آزمایشی بود (تیمار T0= بدون محلولپاشی (شاهد)، تیمار U1= محلولپاشی اوره (غلظت 2/0 درصد)، تیمار U2= محلولپاشی اوره (غلظت 3/0 درصد)، تیمار N1= محلولپاشی نانو کلات نیتروژن (غلظت 4/0 درصد) و تیمار N2= محلولپاشی نانو کلات نیتروژن (غلظت 6/0 درصد). شمارش هفتگی جوانهها و نمونهبرداری از گیاهچهها (برای تعیین درصد نیتروژن برگ) به مدت 12 هفته ادامه یافت. در هر کرت آزمایشی عکسهای دیجیتال به صورت هفتگی تهیه و با استفاده از نرمافزار Canopeo درصد پوشش گیاهی تعیین شد. بررسیها نشان داد تیمارهای آزمایشی بر ارتفاع گیاهچهها تأثیر معناداری نداشتند ولی بر درصد جوانهزنی (p ≤ 0.05)، درصد نیتروژن برگ و پوشش گیاهی گیاهچهها (p ≤ 0.01) تأثیرگذار بودند. مقایسه میانگین درصد پوشش گیاهی گیاهچهها نشان دهنده اختلاف معناداری بین همه تیمارهای کودی نسبت به تیمار شاهد بود. بین غلظتهای متفاوت اوره (تیمارهای U1 و U2) با محلولپاشی نانو کلات نیتروژن (تیمارهای N1 و N2) اختلاف معناداری دیده شد (p ≤ 0.01). همچنین مقایسه میانگینها با آزمون دانکن نشان داد که میانگین تعداد جوانهزنی، درصد نیتروژن برگ و پوشش گیاهی در تیمار N2 بیشترین مقدار است. همبستگی معناداری بین جوانهزنی هفتگی قلمههای نیشکر با پوشش گیاهی گیاهچهها (خروجی نرمافزار) مشاهده شد (R2 = 90.67%).
The purpose of the study was to investigate the effect of nano-nitrogen chelate fertilizer application on a number of sugarcane characteristics (cultivar CP69-1062) and the feasibility of using digital image analysis method to determine the percentage of sugarcane seedlings green cover. The research was conducted at Mirza Kuchak Khan Aagro-industry Corporation located 65 km southwest of Ahwaz, Iran, in 2017.Statistical design was randomized complete block with five treatments and three replications. On the 15th day after cultivation, treatments were carried out in the field and included spraying different concentrations of urea fertilizer and nano-nitrogen chelate: T0= without fertilizer spraying (control), U1= urea spraying (concentration 0.2%), U2= urea spraying (concentration 0.3%), N1= nano-nitrogen chelate spraying (concentration 0.4%), and N2= nano-nitrogen chelate spraying (concentration 0.6%). Counts of buds and seedling sampling (to determine leaf nitrogen percentage) continued weekly for 12 weeks. In each experimental plot, digital photos were taken weekly and the green vegetation cover in these images was determined by Canopeo software. The results showed that experimental treatments did not have significant effect on seedling height, but had significant effects on germination percentage (p ≤ 0.05), leaf nitrogen, and seedling vegetation (p ≤ 0.01). Comparison of average vegetation percentage of seedlings by Duncan method showed a significant difference between all treatments compared to the control. Comparison of average vegetation percentage of seedlings showed significant differences (p ≤ 0.01) between all treatments compared to the control. There was significant difference between U1 and U2 treatments with N1 and N2 treatments. Also, the highest mean for germination number, leaf nitrogen content, and vegetation percentage was observed in N2 treatment. Significant correlation (R2 = 90.67%) was observed between weekly germination of sugarcane with green vegetation of seedlings, which can be used for grading sugarcane cultivation.
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_118557_5bfb214f28aa0b70303188a34df73baa.pdf
کود اوره
نرمافزار Canopeo
محلولپاشی کود
Urea fertilizer
Canopeo software
Fertilizer spraying
per
موسسه تحقیقات خاک و آب
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7132
2019-02-20
32
4
495
511
10.22092/ijsr.2019.118558
118558
Research Paper
بررسی ویژگیهای بخش مایع و جامد هیدروچارهای تولید شده از ضایعات چوب سیب در دما و زمانهای مختلف کربونیزهشدن گرمآبی
Investigation of Properties of Liquid and Solid Fractions of Hydrochars Produced from Apple Wood Wastes at Different Temperatures and Times of Hydrothermal Carbonization
یاسر عظیمزاده
1
نصرتاله نجفی
2
عادل ریحانیتبار
3
شاهین اوستان
oustan@hotmail.com
4
دانشجوی دکتری خاکشناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
دانشیار گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
دانشیار گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
استاد گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
هیدروچار، ماده جامد کربنی است که از کربونیزه شدن گرمآبی (Hydrothermal carbonization, HTC) زیستتوده تولید میشود و در بهبود ویژگیهای خاک و تثبیت آلایندههای آن کاربرد دارد. ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی هیدروچار به ماهیت زیستتوده و شرایط فرآیند تولید (دما و زمان HTC) وابسته است. هدف از این پژوهش بررسی برخی ویژگیهای هیدروچار حاصل از ضایعات هرس درختان سیب در دماهای 180، 200 و 220 درجه سلسیوس و زمانهای ماندگاری 6، 9 و 12 ساعت بود. علاوهبر آن، در یک آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی و در سه تکرار، اثر هیدروچار تولید شده در دمای 180 درجه سلسیوس و زمان 12 ساعت و کود فسفر بر فراهمی برخی عناصر در خاک و رشد گیاه ذرت در شرایط گلخانهای بررسی شد. نتایج نشان داد که pH بخشهای جامد و مایع هیدروچارهای تولید شده بهترتیب در دامنههای 9/6-7/5 و 1/4-5/3 بود. با افزایش دما و زمان واکنش، بازده بخش جامد هیدروچار و pH بخش مایع کم شد اما pH، درصد خاکستر و غلظت P، Ca و Mg بخش جامد و EC و غلظت N، P، Ca، Mg، Fe، Mn، Cu و Zn در بخش مایع افزایش یافت. یافتههای این پژوهش نشان داد که HTC در دماهای بالاتر غلظت عناصر غذایی در هر دو بخش جامد و مایع هیدروچار را افزایش داد که ممکن است برای اهداف کشاورزی مناسب باشد. نتایج آزمایش گلخانهای نشان داد که هیدروچار منجر به افزایش فراهمی فسفرخاک شد و جذب فسفر توسط گیاه ذرت را بهطور معنادار افزایش داد.
Hydrochar is a carbonaceous solid material obtained from hydrothermal carbonization (HTC) of biomass and has received more attention as a potential agent for soil contaminants stabilization and soil improvement. Physical and chemical properties of hydrochar are affected by the feedstock nature and production processes (HTC temperature and reaction time). The aim of this work was investigation of some properties of hydrochars produced from apple pruning wastes at temperatures of 180, 200, and 220 °C and 6, 9, and 12 h reaction times. In addition, the effect of the hydrochar produced at 180 °C and 12 h on availability of some nutrients in soil and corn growth was investigated. The results showed that pH of solid and liquid fractions of hydrochars were in the range of 5.7-6.9 and 3.5-4.1, respectively. By increasing conversion temperature and reaction time, the hydrochar yield and the pH of the liquid fraction were decreased, but pH and concentrations of P, Ca, Mg, and ash of solid fraction and concentrations of N, P, Ca, Mg, Fe, Mn, Cu and Zn and EC of liquid fraction were increased. Findings from this work suggested that HTC at higher temperatures increased elements concentrations in both solid and liquid fractions, and may be useful for agricultural aims. The results of the greenhouse experiment showed that hydrochar increased the availability of P added to the soil and the corn P uptake.
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_118558_aa9677532982015f04e05cadc7bc587b.pdf
رآکتور HTC
ضایعات چوب
کود آلی
بهسازی خاک
Hydrothermal carbonization reactor
Organic fertilizer
Wood wastes
Soil improvement
per
موسسه تحقیقات خاک و آب
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7132
2019-02-20
32
4
513
525
10.22092/ijsr.2019.118559
118559
Research Paper
اثرات تنش شوری آب، کود فسفاتی و آلودگی کادمیم بر شکلهای مختلف کادمیم در خاک زیر کشت توتون
Effect of Salinity Stress, Phosphate Fertilizer, and Cadmium Contamination on Cadmium Fractions in Tobacco Cultivated Soil
امیر مصلحی
moslehi2012@gmail.com
1
محمد فیضیان
feizianmohammad1@gmail.com
2
حمیدرضا عیسوند
eisvand.hr@lu.ac.ir
3
دکترای علوم خاک، گروه مهندسی علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه لرستان
دانشیار، گروه مهندسی علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه لرستان
دانشیار، گروه مهندسی زراعت و اصلاح نباتات، دانشکده کشاورزی، دانشگاه لرستان
کادمیم جذب شده در بدن منشا بسیاری از سرطانهای شناخته شدهی امروزی است. جذب کادمیم از طریق تنفس دود توتون بسیار بیشتر از آشامیدن آب و خوردن غذای آلوده به کادمیم است. این پژوهش به منظور بررسی اثر شوری آب آبیاری، کود سوپر فسفات تریپل و آلودگی کادمیم خاک بر غلظت کادمیم در خاکستر، دود توتون و سرنوشت کادمیم در بخشهای مختلف خاک انجام شد. آزمایش با سه عامل شوری آب آبیاری (صفر، 20 و 40 میلی مولار NaCl)، کود سوپر فسفات تریپل (صفر و 5/1 گرم بر کیلوگرم خاک) و آلودگی کادمیم اضافه شده به خاک (صفر و 12 میلیگرم بر کیلوگرم خاک) بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار انجام شد. نتایج نشان داد، بیشترین سهم غلظتی کادمیم در خاک آلوده شده به کادمیم، در بخش کربناتی با میانگین کل 84/6 میلیگرم بر کیلوگرم و کمترین غلظت کادمیم در بخش اکسید های آهن با میانگین کل 4/0 میلیگرم بر کیلوگرم مشاهده گردید. کاربرد سوپرفسفات تریپل در خاک آلوده به کادمیم، در شوری صفر، 20 و 40 میلی مولار به ترتیب باعث افزایش غلظت کادمیم خاکستر توتون به مقدار 47/1%،89/15% و 80/29 درصد و غلظت کادمیم دود به مقدار 20/23%، 30/23% و 18 درصد نسبت به تیمار شاهد شد. با افزایش سطوح شوری آب آبیاری در خاکهای آلوده به کادمیم، غلظت کادمیم محلول+ تبادلی در شوری 20 و 40 میلی مولار، به طور میانگین و به ترتیب 15/22% و 42 درصد افزایش نشان داد که این افزایش غلظت در سطح 5 درصد آماری معنیدار بود. کاربرد کود سوپر فسفات تریپل در خاکهای آلوده به کادمیم و در سطوح شوری 20 و 40 میلی مولار، به ترتیب سبب کاهش 65/14% و 12 درصدی غلظت کادمیم محلول+تبادلی نسبت به شاهد شد. برهمکنش شوری آب آبیاری و کود فسفاتی اثر فزایندهای بر غلظت کادمیم خاکستر و دود توتون داشت.
Absorbed cadmium (Cd) in the body is the source of many known cancers. The absorption of Cd through tobacco smoke inhalation is much greater than drinking and eating Cd contaminated food. This research was carried out to investigate the effect of irrigation salinity, TSP, and Cd contamination on the concentration of Cd in the ash, tobacco smoke, and the fate of Cd in the different soil fractions. The experiment was done with three factors of irrigation salinity (0, 20, and 40 mM NaCl), TSP (0 and 1.5 g. kg-1 soil), and contamination of Cd added to the soil (0 and 12 mg.kg-1 soil) by factorial arrangement in a completely randomized design with four replications. The results showed that the highest concentration of Cd in the Cd contaminated soil was observed in carbonate fraction with a total average of 6.84 mg.kg-1, and the lowest Cd concentration was observed in the iron oxide fraction with a total average of 0.4 mg.kg-1. Application of TSP in the Cd contaminated soil in salinity of 0, 20, and 40 mM increased the concentration of Cd in tobacco ash by 1.47%, 15.98%, and 29.87 percent, and the concentration of Cd in smoke increased by 23.20%, 23.30%, and 18%, respectively, compared to the control treatment. By increasing the salinity levels in Cd contaminated soils, Cd concentration of solution+exchangeable fraction in 20 and 40 Mm salinity, was increased with an average of 22.15% and 42 percent, respectively. This increase was significant at 5% level. Application of TSP in Cd contaminated soils and at levels of 20 and 40 mM salinity resulted in a decrease of 14.65% and 12% in solution + exchange Cd concentration compared to the control. The interaction of irrigation salinity with phosphate fertilizer had a synergistic effect on the concentration of Cd in ash and tobacco smoke.
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_118559_246a2f8a9eaa1746a5de6d65b86540f2.pdf
عصاره گیری دنباله ای
کادمیم محلول+تبادلی
کادمیم دود توتون
کود سوپر فسفات تریپل
Sequential extraction
Soluble+exchangeable Cd
Cd in tobacco smoke
Triple superphosphate
per
موسسه تحقیقات خاک و آب
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7132
2019-02-20
32
4
527
536
10.22092/ijsr.2019.118560
118560
Research Paper
اثر مقادیر بیوچار و نیکل بر غلظت نیکل و برخی عناصر کم مصرف در ذرت
Effect of Biochar and Nickel Levels on Concentration of Nickel and Some Micronutrients in Corn
طیبه رحیمی
tayebe_rahimi@yahoo.com
1
عبدالامیر معزی
moezzi251@gmail.com
2
سعید حجتی
s.hojati@scu.ac.ir
3
دانشآموخته دکتری گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز
دانشیار گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز
دانشیار گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز
بیوچار یک ماده جاذب میباشد که قادر به کاهش قابلیت دسترسی فلزات سنگین میباشد. برایارزیابی اثر کاربرد بیوچار، نیکل و برهمکنش آنها بر رشد و غلظت نیکل و برخی عناصر کم مصرف در اندام هوایی ذرت در یک خاک آهکی،آزمایشی در شرایط گلخانه به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی انجام شد. تیمارها شامل سه سطح بیوچار (صفر، 2 و 4 درصد وزنی) و سه سطح نیکل (صفر، 50 و100 میلیگرم نیکل بر کیلوگرم خاک به صورت سولفات نیکل) در سه تکرار بود. نتایج نشان داد که مصرف بیوچار نسبت به شاهد به طور معنیداری وزن خشک اندام هوایی ذرت، درجه سبزی و شاخص سطح برگ را افزایش داد اما مصرف نیکل تأثیر معنیداری بر این پارامترها نداشت همچنین مصرف بیوچار، غلظت نیکل را به طور معنیداری (33 درصد) در اندام هوایی گیاه کاهش داد. با افزودن غلظتهای مختلف نیکل به خاک، غلظت این عنصر در اندام هوایی ذرت افزایش یافت. غلظت روی، منگنز و آهن دراندام هوایی ذرت تحت تأثیر کاربرد بیوچار به طور معنیداری کاهش یافت. کاربرد سطوح مختلف نیکل، کاهش غلظت آهن و منگنز در اندام هوایی گیاه را به دنبال داشت. با توجه به نقش مثبت بیوچار در افزایش وزن خشک، شاخص سطح برگ، قرائت کلروفیلمتر و همچنین کاهش غلظت نیکل در اندام هوایی ذرت، گمان می رود که در خاکهای آلوده به فلزات سنگین میتوان از بیوچار استفاده نمود.
Biochar is an absorbent material that can reduce the availability of heavy metals. A greenhouse experiment was carried out in factorial arrangement using completely randomized design to examine the influence of biochar, nickel (Ni) and their interaction on the growth and concentration of Ni and some micronutrients in corn grown on a calcareous soil. Treatments consisted of three biochar levels (0, 2, and 4 % w/w) and three Ni levels (0, 50 and 100 mg/kg soil as nickel sulfate) in three replicates. The results indicated that biochar significantly increased corn dry weight, chlorophyll index, and LAI. However, nickel application had no significant effect on the dry weight of corn. Biochar application significantly decreased Ni concentration in corn aerial part by 33%. Increasing Ni levels increased concentration of this element in corn shoot. Zinc, Mn, and Fe concentration significantly decreased with biochar application. Ni application decreased Fe and Mn concentration in corn. Considering the positive role of biochar on dry weight, chlorophyll greenness, and LAI, and decreasing Ni concentration in corn aerial part, it can be suggested that biochar application might be useful in soils contaminated with Ni.
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_118560_58c8e170a4121054758418cc7e1c9e54.pdf
اصلاحکنندههای آلی
فلزات سنگین
آلودگی نیکل
Heavy metal
organic amendments
Nickel contamination
per
موسسه تحقیقات خاک و آب
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7132
2019-02-20
32
4
537
552
10.22092/ijsr.2019.118561
118561
Research Paper
رابطه هدایت هیدرولیکی اشباع با حدود آتربرگ و پارامترهای منحنی فشردگی محصور خاک
Correlation of Saturated Hydraulic Conductivity with Atterberg Limits and Soil Confined Compression Curve Parameters
آزاده صداقت
azadehsedaghat65@gmail.com
1
حسین بیات
hbayat2001@gmail.com
2
علی اکبر صفری سنجانی
aa-saafari@basu.ac.ir
3
دانشجوی پیشین کارشناسی ارشد، گروه خاکشناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا-همدان
دانشیار گروه خاکشناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا-همدان
استاد گروه خاکشناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا همدان
در ایجاد توابعانتقالیخاک، یافتن متغیرهای جدید یک چالش اساسی برای بهبود تخمین خصوصیات هیدرولیکیخاک است. دراینتحقیقاز رفتار خاک تحت تراکم بهعنوان متغیرهای جدید بههمراه برخی خصوصیات پایهای خاکدر برآوردهدایتهیدرولیکیاشباع 120 نمونه خاکاز 5 استان مازندران، آذربایجان غربی و شرقی، کرمانشاه و همداناستفادهشد. هدایت هیدرولیکی اشباع توسطحدود آتربرگ (حدروانی، حد خمیری و حد انقباض) و پارامترهای منحنی فشردگی محصور به همراه خصوصیات پایه خاک (نسبت سیلت به شن، درصد رس و جرم مخصوص ظاهری) بهعنوان تخمینگر در 3 مرحله تخمین زده شد. در مرحله اول فقط از خصوصیات پایه خاک بهعنوان تخمینگر استفاده شد. توابع انتقالی ایجاد شده باروش رگرسیون نشان دادند کهدر مرحله 2 ورود پارامترهای منحنی فشردگی محصور بههمراه خصوصیات پایه خاک در توابع ایجاد شده و در مرحله 3 ورود تنها حدود آتربرگ بههمراه همان خصوصیات پایهبهعنوان برآوردگر موجب بهبود نسبی در برآورد هدایت هیدرولیکی اشباع شدند. مقدار مجذور میانگین مربعات خطا(RMSE) در قسمت آموزش برای مرحله 1، 2 و 3 بهترتیب 624/0، 620/0 و 584/0 و برای آزمون به ترتیب 887/0، 821/0 و 829/0 بهدست آمد. مقدار بهبود نسبی بر اساس معیار RMSE در مراحل دو و سه برای آموزش بهترتیب 64/0% و 35/6 درصد و برای آزمون 45/7% و 53/6 درصد بهدست آمد. بر اساس ضریب تبیین تعدیل شده (R2adj) ورود متغیرهای منحنی فشردگی محصور و یا حدود آتربرگ در جوار خصوصیات پایه خیلی در بهبود تخمین مؤثر واقع نشدند. نتایج نشان داد که صحت مدل در مرحله سه (بر اساس مقدارRMSE و معیار اطلاعات آکایک) و قابلیت اعتماد مدل در مراحل دو و سه (بر اساس مقدارRMSE و معیار اطلاعات آکایک) نسبت به مرحله اول بهبود یافت.
In developing new pedotransfer functions, finding new input variables is a major challenge for improving the estimation of soil hydraulic properties. In this study, behavior of soils under compaction along with some basic soil properties were used as new inputs for the estimation of saturated hydraulic conductivity (Ks) of 120 soil samples from five provinces, namely, Mazandaran, West and East Azarbaijan, Kermanshah, and Hamadan. The Ks was estimated using Atterberg limits (liquid limit, plastic limit and shrinkage limit), confined compression curve parameters and basic soil properties (silt/sand, clay percentage and bulk density) as predictors, at 3 steps. At the first step, only the basic soil properties were used as predictors. Pedotransfer functions developed by regression method showed that step 2, with the inputs of confined compression curve parameters, and step 3, with the inputs of only Atterberg limits, both along with basic soil properties, led to relative improvement in the Ks estimates.The root mean square error (RMSE) values in training and testing of the steps 1, 2, and 3 were 0.624, 0.620, 0.584 and 0.887, 0.821, 0.829, respectively. According to RMSE criterion, relative improvement values for the training of the second and third steps were 0.64% and 6.35% and for the testing of the second and third steps were 7.55% and 6.33%, respectively. According to the R2adj entering confined compression curve parameters or Atterberg limits along with the basic soil properties could not improve the estimations. Accuracy of the third step (according to RMSE and Akaike’s information criterion) and reliability of the second and third steps (according to RMSE and Akaike’s information criterion) were improved in comparison with the first step.
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_118561_a0cb02593c0b37c9711ee6da3002493d.pdf
تراکم خاک
توابع انتقالی
مدل گمپرتز
معیار اطلاعات آکایک
soil compaction
Gompertz model
Pedotransfer functions
Akaike’s information criterion
per
موسسه تحقیقات خاک و آب
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7132
2019-02-20
32
4
553
566
10.22092/ijsr.2019.118562
118562
Research Paper
اثر بیوچارهای کود گاوی و بقایای نخل تهیه شده در دماهای مختلف بر هدایت هیدرولیکی اشباع و ضرایب انتقال یون کلر در یک خاک لوم شنی
Effect of Cattle Manure and Palm Residue Biochars Produced at Different Pyrolysis Temperatures on Saturated Hydraulic Conductivity and the Coefficients of Chloride Transportation in a Sandy Loam Soil
سید علی اکبر موسوی
aamousavi@gmail.com
1
ادریس گویلی
ed_gavil2345@shirazu.ac.ir
2
فاطمه مسعودی
f_masoudi1390@shirzu.ac.ir
3
دانشیار بخش علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز
دانشآموخته کارشناسیارشد بخش علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز
دانشآموخته کارشناسی بخش علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز
ضریب پخشیدگی –پراکندگی و سایر ضرایب انتقال املاح از ویژگیهای مهم در فرایند انتقال مواد در خاک هستند که میتواند تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله افزودن اصلاحکنندهها و مواد آلی قرار گیرند. بنابراین این پژوهش با هدف بررسی اثرات بیوچارهای تهیه شده از کود گاوی و بقایای نخل در دماهای مختلف بر ضریب پخشیدگی پراکندگی یون کلر، هدایت هیدرولیکی اشباع، میزان آب غیرمتحرک و ضریب تبادل جرمی یون کلرید در یک خاک لوم شنی انجام شد. تیمارها عبارت بودند از: شاهد، بیوچار کود گاوی (CMB400 و CMB600) و بیوچار بقایای نخل (PRB400 و PRB600) تهیه شده در دماهای 400 و 600 درجه سلسیوس (هریک در سه سطح 5/0%، 1%و 2 درصد وزنی). آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در شرایط آزمایشگاه و در ستون های خاک به مدت 70 روز انجام شد. کاربرد مقادیر 5/0%، 1% و 2 درصد PRB400 وPRB600 بهترتیب سبب افزایش معنیدار ضریب پخشیدگی-پراکندگی کلر به میزان 89%، 80%، 44% و 39%، 141% و 139 درصد در مقایسه با شاهد شد. همچنین کاربرد مقادیر 5/0%، 1% و 2 درصد CMB400 و همچنین 1% و 2 درصد CMB600بهترتیب سبب افزایش معنیدار ضریب پخشیدگی به مقدار 95%، 48%، 95%، 81% و 159 درصد در مقایسه با شاهد شد. در حالیکه کاربرد 1 درصد CMB600در مقایسه با شاهد اثر معنیداری بر ضریب پخشیدگی- پراکندگی یون کلر نداشت. همچنین کاربرد مقادیر 5/0% و 1 درصد CMB400 و کاربرد 2 درصد CMB600بهترتیب سبب افزایش معنیدار هدایت هیدرولیکی اشباع بهمیزان 24%، 18% و 29 درصد در مقایسه با شاهد شد و کاربرد مقدار 5/0 درصد PRB400و همچنین مقادیر 1% و 2 درصد PRB600 بهترتیب سبب افزایش معنیدار هدایت هیدرولیکی اشباع بهمیزان 24%، 20% و [ACO1] 18 درصد در مقایسه با شاهد شدند. به طور کلی کاربرد بیوچار تولید شده از بقایای نخل و کود گاوی سبب افزایش میزان نسبت آب غیر متحرک و ضریب تبادل جرمی یون کلرید در خاک مورد مطالعه شد. در این پژوهش تفاوت آماری معنیداری بین اثر بیوچارهای تولید شده از کود گاوی و بقایای نخل و همچنین دماهای 400 و 600 درجه سلسیوس (به جز در مورد اثر بیوچار بقایای نخل بر ضریب پخشیدگی-پراکندگی کلر) بر ویژگیهای هیدرولیکی در خاک وجود نداشت. نتایج نشان داد علیرغم اینکه بیوچار ممکن است اثرات مثبت قابل ملاحظهای بر ویژگیهای مختلف خاک داشته باشد ولی کاربرد هر دو نوع بیوچار مورد مطالعه در این پژوهش میتواند با افزایش ضرایب هیدرولیکی و ضرایب انتقال املاح اندازهگیری شده، سبب تسریع در انتقال نمکها و ترکیبات کلریدی به منابع آبی و بهویژه آبهای زیرزمینی شود و این موضوع بایستی در کاربرد این اصلاح کنندهها در خاک مدنظر قرار گیرد. [ACO1]ضمن تشکر از زحمات حضرتعالی/سرکارعالی در ویرایش چکیده های فارسی و انگلیسی، به استحضار می رساند تغییرات انجام شده (شامل حذف جملات اول چکیده ها) تماما پذیرفته شد. در نسخه چکیده فعلی اعداد انگلیسی شده اند که بایستی اصلاح شود
Diffusion-dispersion and the other parameters of solute transport are important characteristics in material transportation within soil that can be influenced by several factors including addition of soil amendments and organic materials. Therefore, this research aimed to evaluate the effects of cattle manure and palm residue biochars produced at different pyrolysis temperatures on the diffusion-dispersion coefficient (D) of chloride, saturated hydraulic conductivity (K), immobile water content (θim), and mass exchange coefficient (α) of chloride in a sandy loam soil. Treatments consisted of control, cattle manure (CMB), and palm residue (PRB) biochar produced at 400 and 600 ˚C (CMB400, CMB600, PRB400, and PRB600, respectively). Each biochar type was applied at three levels of 0.5, 1, and 2 % wt. The experiment was conducted using a completely randomized design with three replications on soil columns under laboratory condition after 70 days incubation. Application of 0.5,1 and 2% PRB400, and PRB600 increased D parameter by 89%, 80%, 40%; and 39%, 141%, 139% as compared to that of control, respectively. Furthermore, application of 0.5%, 1%, and 2% CMB400 and 1% and 2% CMB600 significantly increased D parameter by nearly 95%, 48%, 95%; and 81% and 159% as compared to the control, respectively. On the contrary, application of 1% CMB600 had no significant effect on D parameter as compared to the control. Besides, application of 0.5% and 1% CMB400 and application of 2% CMB600 resulted in significant increases by 24%, 18%, and 29% in K as compared to the control. Application of 0.5% PRB400 and 1% and 2% PRB600 increased K by 24%, 20%, and 18% as compared to the control, respectively. In general, application of CMB and PRB increased the θim and α in the studied soil. In the present study, there were no significant differences between the effect of CMB and PRB and the applied temperatures (except for the effect of PRB on D parameter) on the studied hydraulic characteristics of the soil. Results suggest that although biochar may have positive effects on different soil properties, application of both studied biochars may intensify transportation of the solute and chloride and their entrance into water resources, particularly ground waters, by increasing the hydraulic and solute transportation coefficients. This point should be considered in the application of these soil amendments.
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_118562_ee3dd557bc08fe728a9fef7b929da755.pdf
ضریب انتشارپذیری-پراکندگی
منحنی رخنه
زغال زیستی
آب غیر متحرک
ضریب تبادل جرمی
Diffusion-dispersion coefficient
Break through curve
Immobile water
Mass exchange coefficient