2024-03-29T08:33:45Z
https://srjournal.areeo.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=11979
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
32-1
2018
05
22
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116687_e1f933e2b86a65c4891c2bebb69ea1d2.pdf
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
تأثیر محلول پاشی لیوناردیت، نیتروژن و پتاسیم بر رشد ریشه، جذب عناصر غذایی و عملکرد گندم دیم
الناز
عزیززاده
سید علیرضا
موحدی نائینی
ابراهیم
زینلی
قربان علی
روشنی
این آزمایش به منظور بررسی اثر کاربرد کودهای شیمیایی و محلولپاشی کودهای شیمیایی و اسیدهای آلی (مخلوط اسیدهای هیومیک و فولویک) بر روی عملکرد، اجزای عملکرد و جذب عناصر مختلف در گیاه گندم انجام شد. آزمایش در سال زراعی 93-1392 در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان اجرا شد. آزمایش بر پایه بلوکهای کامل تصادفی و به صورت کرتهای یکبار خرد شده (اسپلیت پلات) با چهار تکرار به اجرا درآمد. تیمارها شامل پتاسیم و بدون پتاسیم در کرتهای اصلی و محلول پاشی نیتروژن، پتاسیم، دو منبع لیوناردیت با عنوان مگاهومات و هیومیکپاور به همراه عدم محلولپاشی در کرتهای فرعی بودند. بیشترین میزان طول ریشه در زمان قبل از خوشه دهی در تیمار هیومیک پاور همراه با مصرف پتاسیم 6/11 سانتی متر و در زمان برداشت در تیمار مگاهومات همراه با مصرف پتاسیم 4/16 سانتی متر بود. همچنین بیشترین جرم ریشه با کاربرد تیمارهای مگاهومات و هیومیکپاور همراه با مصرف پتاسیم حاصل شد. این ممکن است بدلیل اثرات شبه هورمونی اسید هیومیک باشد. بیشترین جذب فسفر کاه و دانه با تیمارهای مگاهومات و هیومیک پاور همراه با مصرف پتاسیم حاصل شد که بترتیب میزان جذب فسفر کاه در تیمارهای مگاهومات و هیومیک پاور 42/3 و 34/3 کیلوگرم در هکتار و جذب فسفر دانه بترتیب 2/19 و 5/18 کیلوگرم در هکتار بود. نتایج تجزیه واریانس دادهها نشان داد اثر متقابل کاربرد مصرف خاکی با محلولپاشی بر برخی صفات اجزای عملکرد نظیر طول ساقه و عملکرد کاه معنیدار شد. کاربرد توام آنها موجب افزایش ارتفاع ساقه و عملکرد کاه شد. بیشترین میزان عملکرد و اجزای عملکرد دانه با کاربرد اسیدهای آلی مگاهومات و هیومیکپاور حاصل شد. جذب نیتروژن و پتاسیم بترتیب با تیمارهای برگپاشی نیتروژن و پتاسیم افزایش یافت. در کل نتایج این تحقیق نشان داد کاربرد لیوناردیت از دو منبع مگاهومات و هیومیک پاور (با مصرف پتاسیم خاکی و بدون آن) نسبت به تیمارهای محلولپاشی پتاسیم و نیتروژن اثر بیشتری بر عملکرد گندم داشت و همچنین با کاربرد آنها میزان جذب عناصری از قبیل فسفر، نیتروژن و پتاسیم نسبت به شاهد افزایش یافت. مصرف خاکی پتاسیم اثرات تیمارهای محلول پاشی بر عملکرد و جذب عناصر را تقویت کرد.
عملکرد گندم
اسید هیومیک
اسید فولویک
مگاهومات
2018
05
22
1
11
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116555_389e0e907f7b4b5f41b2d7e383d48493.pdf
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
تأثیر بیوچار و شوری آب آبیاری بر خصوصیات شیمیایی خاک تحت کشت باقلا
ناهید
رضایی
فاطمه
رزاقی
علیرضا
سپاسخواه
سید علی اکبر
موسوی
امروزه با توجه به محدود بودن منابع آب و حاصلخیزی کم خاکها، به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک، نیاز به استفاده از آب با کیفیت نا مطلوب (مانند آب شور) و استفاده از اصلاحکنندههای خاک مانند بیوچار ضروری به نظر میرسد. بیوچار نوعی زغال تهیه شده از زیست تودههای گیاهی و حیوانی است که بهدلیل ساختار متخلخلی که دارد سبب بهبود شرایط فیزیکی و شیمیایی خاک میشود. لذا تحقیق حاضر به منظور بررسی اثر سطوح مختلف شوری آب آبیاری و بیوچار بر برخی ویژگیهای شیمیایی خاک تحت کشت باقلا انجام شد. تیمارهای شوری آب آبیاری شامل چهار سطح 5/0، 5/2، 5 و 5/7 دسیزیمنس بر متر و بیوچار شامل چهار سطح صفر، 25/1، 5/2 و 75/3 درصد وزنی در قالب طرح کاملاً تصادفی و در سه تکرار اعمال گردید. ویژگیهای شیمیایی خاک شامل غلظت عناصر پتاسیم، کلسیم، سدیم، نسبت جذبی سدیم و قابلیت هدایت الکتریکی عصاره اشباع خاک در دو لایه صفر تا 10 و 10 تا 20 سانتیمتری اندازهگیری شدند. نتایج نشان داد که افزایش شوری و همچنین کاربرد بیوچار سبب افزایش غلظت عناصر سدیم، پتاسیم و کلسیم و همچنین قابلیت هدایت الکتریکی عصاره اشباع خاک شد. علاوه بر این، به دلیل تیخیر سطحی و صعود آب و املاح به لایه سطحی،غلظت کلیه عناصر، نسبت جذبی سدیم و قابلیت هدایت الکتریکی در لایه صفر تا 10 سانتیمتر بیشتر از لایه 10 تا 20 سانتیمتر بود. با توجه به نتایج به دست آمده در این تحقیق میتوان نتیجه گرفت که استفاده از بیوچار به عنوان یک منبع غنی از عناصر غذایی، میتواند تا حد زیادی سبب افزایش فراهمی عناصر غذایی مفید مانند کلسیم و پتاسیم در خاک شود، اما بایستی اثرات منفی ناشی از کاربرد بیوچار بر ویژگیهایی مانند افزایش شوری را نیز در نظر گرفت.
سدیم
پتاسیم
کلسیم
قابلیت هدایت الکتریکی
نسبت جذبی سدیم
2018
05
22
13
24
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116556_c1f51e6e227130ab965c7e0b7d08163a.pdf
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
تأثیر بقایای سه گونه گیاهی و بیوچار آنها بر برخی ویژگیها و وضعیت پتاسیم یک خاک آهکی
مهدی
نجفی قیری
حمیدرضا
بوستانی
علیرضا
محمودی
افزودن بقایای گیاهان به خاک علاوه بر ترسیب کربن میتواند مقدار زیادی پتاسیم به خاک اضافه کند. در پژوهش حاضر، سه گونه گیاهی شامل کنار (Ziziphus spina Christi L.)، نی (Phragmites australis) و آتریپلکس (Atriplex halimus L.) از اراضی دشت داراب انتخاب و بقایای آنها جمعآوری شد. تبدیل بقایا به بیوچار در دمای 500 درجه سلسیوس و مدت زمان 3 ساعت در شرایط اکسیژن محدود صورت گرفت. خاک مورد استفاده در آزمایش از مزارع شهرستان داراب و از عمق 30-0 سانتیمتری جمعآوری شد. آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی با 7 تیمار (بقایای گیاهی، بیوچار آنها و شاهد) و سه تکرار انجام گرفت. مقدار سه درصد از بقایای گیاهی و یا بیوچار آنها به خاک اضافه گردید و نمونهها به مدت دو ماه در شرایط رطوبت ظرفیت مزرعه و دمای 22 درجه سلسیوس نگهداری شدند. سپس پهاش، قابلیت هدایت الکتریکی، ظرفیت تبادل کاتیونی و پتاسیم محلول، تبادلی و غیرتبادلی در نمونههای خاک اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که افزودن بیوچار برگ کنار، برگ آتریپلکس و بیوچار برگ آتریپلکس سبب افزایش معنیدار پهاش خاک شدند. همه بقایای گیاهی و بیوچار آنها قابلیت هدایت الکتریکی خاک را از 43/0 (بیوچار برگ کنار) تا 57/3 دسیزیمنس بر متر (بیوچار برگ آتریپلکس) افزایش دادند. تبدیل بقایای گیاهی به بیوچار سبب افزایش بیشتر شوری خاک شد. بیوچارها تأثیری بر ظرفیت تبادل کاتیونی نداشتند اما برگ کنار و بقایای نی سبب افزایش آن شدند. افزودن بقایای گیاهی و بیوچار آنها مقدار پتاسیم محلول (937-144 میلیگرم بر کیلوگرم)، تبادلی (1430-354 میلیگرم بر کیلوگرم)، غیرتبادلی (607-379 میلیگرم بر کیلوگرم) و قابل استخراج با اسید نیتریک (2918-1030 میلیگرم بر کیلوگرم) را به طور معنیداری افزایش داد و تأثیر بیوچارها بیشتر از بقایای گیاهی بود. بهطورکلی، تأثیر برگ آتریپلکس در تغییر ویژگیهای خاک و مقدار شکلهای پتاسیم بیشتر از برگ کنار و بقایای نی بود. افزودن بقایای گیاهی و بیوچار آنها سبب تمرکز بیشتر پتاسیم در بخش تبادلی (49-34 درصد) خاک شد. با توجه به تأثیرات منفی کاربرد بقایای گیاهی و بیوچار آنها بهویژه برگ آتریپلکس بر افزایش شوری و پهاش خاک، در صورت استفاده از آنها باید جانب احتیاط را نگه داشت.
پتاسیم محلول
پتاسیم تبادلی
پتاسیم غیرتبادلی
تثبیت پتاسیم
پهاش
شوری خاک
2018
05
22
25
36
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116557_c176a220bee32148dce19390e5fbf508.pdf
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
کاهش پوسیدگی گلگاه و بهبود ترکیب شیمیایی و عملکرد هندوانه با مصرف ماده آلی، پتاسیم و کلسیم در یک خاک سبک و آب نیمه شور
جواد
سرحدی
محمد
فیضیان
ایران یکی از کشورهای مهم تولید کننده هندوانه بوده و از نظر سطح زیر کاشت این محصول در رتبه دوم جهانی قرار دارد. استان کرمان در جنوب شرقی ایران، از نظر تولید هندوانه دارای رتبه اول در کشور است ولی در یک دهه اخیر عواملی نظیر خشکسالی، خواص فیزیکی و شیمیایی خاک، کیفیت نامطلوب آب آبیاری، عدم مصرف بهینه و متعادل عناصر غذایی موجب کاهش کمی و کیفی محصول و بخصوص افزایش عارضه پوسیدگی گلگاه در این گیاه شده است. با توجه به شرایط مذکور سه فاکتور ماده آلی، پتاسیم و کلسیم بصورت توأم در یک آزمایش بر روی عملکرد، ترکیب شیمیایی و عارضه پوسیدگی گلگاه هندوانه انتخاب شدند. این مطالعه شامل تیمارهای ماده آلی با دو سطح (0 و 20 تن در هکتار کود حیوانی)،کود سولفات پتاسیم با سه سطح (0، 250 و 350 کیلوگرم در هکتار) و محلولپاشی کلات کلسیم با دو سطح (0 و 4 گرم کلات کلسیم در لیتر) بصورت آزمایش فاکتوریل در قالب بلوکهای کامل تصادفی در شهرستان فاریاب واقع در جنوب شرقی ایران انجام شد. شوری آب آبیاری در این آزمایش 2100 میکروزیمنس بر سانتیمتر بود. نتایج بررسی نشان داد که مصرف ماده آلی و تغذیه برگی کلات کلسیم موجب افزایش عملکرد، غلظت کلسیم، آهن و روی در گیاه و کاهش عارضه پوسیدگی گلگاه میوه هندوانه شد. همچنین مصرف سولفات پتاسیم موجب افزایش عملکرد شد اما مصرف این کود بیش از 250 کیلوگرم در هکتار سبب کاهش غلظت کلسیم، روی و آهن در گیاه و افزایش عارضه پوسیدگی گلگاه شد.
رقم کریمسون سوئیت
محلولپاشی
سولفات پتاسیم
کلات کلسیم
2018
05
22
38
44
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116558_c3e5c9f6b464df99e2bcc496a844a9b8.pdf
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
اثر زئولیت و منبع نیتروژن بر کاهش آبشویی نیتروژن از یک خاک آهکی زیر کشت ریحان در شرایط گلخانه
صبا
کاویان
سید علی اکبر
موسوی
زهره
بوالحسنی
صدیقه
شراره
تاکنون اثر اصلاحکنندهی زئولیت که برای بهبود ویژگیهای فیزیکو-شیمیایی خاک و افزایش راندمان مصرف نیتروژن و کاهش تلفات آن استفاده میشود برآبشویی نیتروژن حاصل از منابع مختلف نیتروژن بررسی نشده است. بنابراین در پژوهش حاضر،تأثیر کاربرد 4 سطح زئولیت کلینیپتولیت (0، 15،30 ، 45 گرم در کیلوگرم خاک) بر آبشویی نیتروژن حاصل از تیمارهای کودی مختلف (بدون کود (شاهد) و مقادیر 150 میلیگرم نیتروژن در کیلوگرم خاک از سه منبع اوره، سولفات آمونیوم و کلات نیتروژن) در یک خاک آهکی تحت کشت گیاه ریحان ((Ocimum basilicum سبز اردستانی در شرایط گلخانه انجام شد. در چهار مرحله زهآب گلدانها جمعآوری شد و غلظت نیترات زهآب و مقدار آمونیوم، نیترات و نیتروژن کل خاک پس از برداشت گیاه اندازهگیری شد. کاربرد سطوح 15، 30 و 45 گرم زئولیت سبب افزایش میانگین غلظت آمونیوم خاک بهترتیب بهمیزان 16%، 13% و 22 درصد و میانگین غلظت نیترات بهترتیب بهمیزان 50%، 130% و 170 درصد در مقایسه با شاهد شد. کاربرد سطوح 30 و 45 گرم زئولیت نیز سبب افزایش میانگین غلظت نیتروژن کل خاک بهترتیب بهمیزان 42% و 28 درصد در مقایسه با شاهد شد (هرچند افزایش 28 درصدی از نظرآماری معنیدار نبود). تنها کاربرد 45 گرم زئولیت نیترات زهآب در مراحل مختلف را بهطور معنیداری کاهش داد. میزان آمونیوم، نیترات و نیتروژن کل در خاکهای تیمار شده با کلات نیتروژن بیش از سایر منابع کودی مورد استفاده بود. همچنین نیترات زهآب خروجی در همه مراحل در خاکهای تیمار شده با کلات نیتروژن بهطور معنیداری کمتر از سایر کودها بود. بهطور کلی زئولیت سبب نگهداشت بیشتر و آبشویی کمتر نیتروژن شد. از میان تیمارها، کاربرد 45 گرم زئولیت و کلات نیتروژن اثر بیشتری بر نگهداشت نیتروژن در خاک و کاهش آبشویی آن داشتند. بنابراین توصیه میشود پس از انجام آزمایشهای تکمیلی در مزرعه، درصورت تایید نتایج این آزمایش گلخانه ای، تیمارهای مناسب برای کاربرد در مزرعه استفاده شوند.
آمونیوم
اوره
سولفاتآمونیوم
کلینویتیلولیت
کلات نیتروژن
نیترات
2018
05
22
46
56
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116559_8c243fd5e057a3ac703f2897d3c64165.pdf
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
روند تغییرات غلظت کلسیم در پوست میوه و تأثیر محلولپاشی نیترات کلسیم بر عملکرد و کیفیت پرتقال تامسون ناول
علی اسدی
اسدی کنگرشاهی
نگین
اخلاقی امیری
هدف از این پژوهش تعیین غلظت کلسیم در پوست میوه مرکبات و اندامهای مختلف رشد، روند تغییرات کلسیم در پوست میوه در طول فصل رشد و نقش مصرف آن در مراحل کلیدی فنولوژی رشد میوه پرتقال تامسون ناول در افزایش نسبی عملکرد و کیفیت میوه بود. غلظت کلسیم در پوست میوههای داخل و خارج تاج، و نیز در برگها، سرشاخهها و ریشههای درختان تعیین شد. همچنین تأثیر محلولپاشی نیترات کلسیم پس از تشکیل میوه، قبل از ریزش فیزیولوژیک و در اواخر فاز دوم رشد میوه در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تیمار و چهار تکرار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که میانگین قطر میوههای داخل تاج بیشتر از میانگین قطر میوههای خارج تاج است اما غلظت کلسیم در پوست میوههای درون تاج (با میانگین 43/0 درصد) کمتر از کلسیم پوست میوههای بیرون تاج (با میانگین 52/0درصد) بود. روند تغییرات غلظت کلسیم پوست میوههای داخل تاج در طول دوره رشد از نوسان بیشتری برخوردار بود. بیشترین عملکرد، قطر میوه، وزن میوه و غلظت کلسیم در پوست میوه از محلولپاشی کلسیم پس از تشکیل میوه و قبل از ریزش فیزیولوژیک میوه حاصل شد. با توجه به نتایج مزبور، مناسبترین زمان محلولپاشی کلسیم برای افزایش غلظت کلسیم در میوه پرتقال تامسون ناول، از پس از تشکیل میوه تا شروع ریزش فیزیولوژیک ( فاز اول رشد میوه) است. بنابراین محلولپاشی نیترات کلسیم پس از تشکیل میوه و قبل از ریزش فیزیولوژیک تابستانه قویا توصیه میشود.
محلولپاشی کلسیم
مراحل فنولوژی
مرکبات
2018
05
22
57
71
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116560_debf5170faaae85cecefe19722531bc9.pdf
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
اثر یک ماده آلی و زمان خواباندن بر شکلهای شیمیایی سرب در یک خاک آهکی
صدیقه
صفرزاده شیرازی
شهرزاد
کرمی
لیلا
زارع
این پژوهش به منظور بررسی زیتوده غیرزنده سیانوباکتری اسپیرولینا (Arthrospira platensis) بهعنوان یک ماده آلی و زمان خواباندن بر شکلهای شیمیایی سرب در یک خاک آهکی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار انجام شد. تیمارها به ترتیب شامل دو زمان خواباندن (یک و دو ماه در دمای 25 درجه سلسیوس)، سه سطح سرب از منبع نیترات سرب (شاهد، 200، و 400 میلیگرم در کیلوگرم خاک)، سه سطح سیانوباکتری اسپیرولینا (0، 500 و 1000 میلیگرم در کیلوگرم خاک) بود. نتایج نشان داد با افزایش سطوح سرب، غلظت سرب در تمامی شکلهای شیمیایی (تبادلی، کربناتی، آلی، متصل به اکسیدهای آهن بیشکل، متصل به اکسیدهای منگنز و باقیمانده) افزایش معنیداری یافت. کاربرد سطوح مختلف سیانوباکتری میتواند اثرات متفاوتی بر شکلهای شیمیایی سرب در طول زمان از خود بجای گذارد اما بهطور کلی کاربرد سیانوباکتری سبب افزایش 31% و 43% در شکلهای محلولتر ( بهترتیب کربناتی و تبادلی) نسبت به شاهد شد و فراهمی سرب در خاک را افزایش داد، لذا انتخاب این سیانوباکتری بهعنوان اصلاح کننده بایستی با احتیاط بیشتری صورت گیرد و آزمایشهای بیشتری در خاکهای مختلف و در زمانهای متفاوت خواباندن انجام شود.
زیتوده غیرزنده سیانوباکتری اسپیرولینا
عصارهگیری دنبالهای (متوالی)
فراهمی سرب
2018
05
22
73
84
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116561_32b30fd166e1ea82f3e11bfd0f24a669.pdf
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
اثرات آلودگی نفتی بر آبگریزی و منحنی مشخصه رطوبتی دو خاک با بافت متفاوت
الناز
کامل
آزاده
صفادوست
محمدرضا
مصدقی
آبگریزی یکی از مشکلات اصلی آلودگی نفتی خاکها میباشد، که میتواندتوزیعآبرا از طریقکاهشنفوذ، افزایش رواناب سطحی، فرسایشخاکو جریانترجیحی تحت تأثیر قرار دهد. هدف از این مطالعه بررسی اثرات نفت خام بر آبگریزی و مقدار آب خاک میباشد. نمونههای دستنخورده خاک از دو بافت لومشنی و لومرسی برداشته شد و سه سطح صفر، 5/0% و 1% (w/w) نفت خام به آنها اضافه شد. برای اندازهگیری آبگریزی خاکها از آزمایش زمان نفوذ قطره آب استفاده شد. منحنی مشخصه رطوبتی خاکها با استفاده از دستگاههای جعبه شن و صفحات فشاری اندازهگیری شد، مدل ونگنوختن–معلم بر دادههای منحنی مشخصه رطوبتی برازش و شاخص کیفیت فیزیکی خاک دکستر (S) محاسبه شد. افزایش نفت خام آبگریزی را افزایش داد و خاک لومشنی به دلیل داشتن سطح ویژه کمتر، بیشتر در معرض آبگریزی قرار گرفت. آلودگی نفتی همچنین سبب تغییر توزیع اندازه منافذ شد، به این صورت که ظرفیت مزرعه و میزان آب قابل دسترس گیاه با توجه به گسترش منافذ ریز افزایش یافت. اگرچه آبگریزی میزان آب قابل دسترس گیاه را افزایش داد، با این حال، کاهش منافذ درشت میتواند شرایط نامطلوبی را برای رشد گیاه به دنبال داشته باشد. آلودگی نفتی همچنین بر شکل و شیب منحنی مشخصه رطوبتی تأثیرگذار بود. نگهداشت آب در خاکهای آلوده به نفت خام درهر دو بافت لوم شنی و لوم رسی به دلیل کاهش منافذ درشت، در مکشهای پایین ، کمتر و در خاک لوم رسی به دلیل افزایش منافذ ریز، در مکشهای بالا، بیشتر بود. نفت خام شاخص S را به طور قابلتوجهی در هر دو بافت کاهش داد اما این امر در بافت لومشنی با شدت بیشتری مشاهده شد. بر اساس طبقهبندی دکستر و نتایج حاصل، آبگریزی ناشی از مواد نفتی با کاهش منافذ درشت و شاخص S (در دامنه بین 02/0 تا 035/0) سبب کاهش کیفیت خاک گردید که پیامدهای نامطلوبی را برای رشد گیاه به دنبال دارد. همچنین، خاکهای با بافت درشت به آسانی میتوانند سبب توسعه آبگریزی خاک شوند.
توزیع اندازه منافذ خاک
شاخص دکستر
شاخص کیفیت فیزیکی خاک
2018
05
22
85
96
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116564_83ef925f1fee15b0d56f80b9f7dda77d.pdf
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
مقایسه برخی شاخصهای فیزیکو-شیمیایی و میکروبی خاک در سالهای پس از آتش سوزی در جنگلهای زاگرس شهرستان پاوه
مصطفی
صادقی فر
علی
بهشتی آل آقا
مرتضی
پوررضا
با افزایش فراوانی آتشسوزیها در جنگلهای زاگرس، بررسی کیفیت خاک در کوتاه و بلندمدت بسیار با اهمیت است. در این پژوهش تغییرات برخی ویژگیهای فیزیکی-شیمیایی و ویژگیهای میکروبی در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت پس از آتشسوزی مورد مقایسه قرار گرفت. برای این منظور، در یک رویشگاه سه تیمار پساآتشسوزی با زمانهای1، 3 و 10 سال پس از آتشسوزی انتخاب و به ترتیب با TSF=1، TSF=3 و TSF=10 نشان داده شد. در نزدیکترین نقطه به هر تیمار، یک شاهد نیز برای هر یک از تیمارها در نظر گرفته و به ترتیب با C1، C3 و C10 نشان داده شد. نمونهبرداری از عمق0 تا 20 سانتیمتری انجام شد. در مجموع با در نظر گرفتن 3 تیمار پساآتشسوزی و 3 شاهد و هر کدام با 4 تکرار در مجموع تعداد 24 نمونه مرکب خاک برداشته شد. برخی ویژگیهای فیزیکو شیمیایی و میکروبی خاک به منظور مقایسه تغییرات آنها در سالهای پس از آتشسوزی اندازهگیری و تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که تغییر معنیداری در بافت خاک مشاهده نشد. رطوبت خاک در تیمارTSF=1 کاهش معنیداری یافت اما در تیمارهای TSF=3 و TSF=10 به سطح قبل از آتشسوزی برگشت. جرم مخصوص ظاهری در تیمارهای TSF=1 و TSF=3 کاهش یافت اما تیمار TSF=10 با C1 اختلاف معنیداری نداشت.pH ، CEC،EC و P در تیمار TSF=1 افزایش معنیداری نسبت به C1 نشان داد. در تیمارهای TSF=3 و TSF=10، مقدارpH و CEC به سطح قبل از آتشسوزی برگشته اما EC و P خاک نسبت به شاهد کاهش معنیدار داشتند. کربن آلی و نیتروژن کل در همه زمانهای پس از آتشسوزی کاهش معنیدار داشت. نسبت C:N خاک تغییر معنیداری نشان نداد. کربن زی توده میکروبی یک سال پس از آتشسوزی کاهش معنیداری نشان داد، اما در تیمار TSF=3 و TSF=10 اختلاف معنیداری با شاهد نداشت. تنفس برانگیخته در تیمار TSF=1 به طور معنیداری افزایش یافت اما در تیمارهای TSF=3 و TSF=10 کاهشی معنیدار داشت. تنفس پایه در تیمارهای TSF=1، TSF=3 و TSF=10 کاهش معنیداری نسبت به شاهدشان نشان دادند. کسر متابولیک در تیمارهای TSF=1 و TSF=3 افزایش معنیداری نسبت به شاهد نشان داد اما در تیمار TSF=10 به سطح قبل از آتشسوزی بهبود یافت. کسر میکروبی در تیمار TSF=1 نسبت به شاهد کاهش یافت اما در تیمار TSF=3 افزایش در تیمار TSF=10 به سطح قبل از آتشسوزی بهبود یافت. با توجه به نتایج آنالیز چند متغیره (تشخیصی) همه تیمارها از یکدیگر تفکیک شدند. گرچه جداسازی تیمارها بر اساس ویژگیهای فیزیکوشیمیایی خاک نسبت به ویژگیهای میکروبی خاک بهتر انجام شده بود. نتیجهگیری شد که در جداسازی تیمارها، مهمترین متغیرهای فیزیکوشیمیایی شامل هدایت الکتریکی، نیتروژن، ظرفیت تبادل کاتیونی و فسفر و مهمترین متغیرهای میکروبی شامل کربن زی توده میکروبی، تنفس پایه و برانگیخته و کسر میکروبی بودند.
تنفس خاک
کربن زی تودهمیکروبی
کسر متابولیک
2018
05
22
97
114
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116565_c6601ecb32e75a7c57b0057d5531356f.pdf
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
ارزیابی تناسب اراضی و کیفیت حاصلخیزی ذاتی خاک برای کشت برنج در اراضی شالیزاری شهرستانهای شفت و فومن
بهاره
دلسوز خاکی
ناصر
هنرجو
ناصر
دواتگر
احمد
جلالیان
حسین
ترابی گل سفیدی
روشهای بسیاری از زمان ارائه چارچوب FAO برای ارزیابی تناسب اراضی توسعهیافتهاند و برخی از آنها هنوز بهصورت گسترده استفاده میشوند. هدف از این مطالعه تعیین تناسب اراضی (با استفاده از روش فائو) و کیفیت حاصلخیزی ذاتی خاک (با استفاده از توابع عضویت فازی) برای گیاه برنج در اراضی شالیزاری شهرستانهای فومن و شفت در شمال ایران بوده است.بر طبق نتایج بدست آمده از روش فائو، پس از اقلیم (به علت محدودیت نسبت تعداد ساعات آفتابی به طول روز و میانگین دما در طول سیکلرشد) که محدودکنندهترین عامل برای کشت برنج آبی در منطقه مورد مطالعه است؛ عمدهترین عامل خاکی محدودکننده وضعیت زهکشی بود. بر پایه کیفیت حاصلخیزی ذاتی خاک، ضخامت لایه شخم با تأثیر بر نفوذ ریشه و حجم خاک قابل دسترس برای عناصر غذایی مهمترین عامل محدودکننده بود. بر طبق شاخص اصلاح نشده اراضی (SQRI) بهروش فائو، اراضی مورد مطالعه در دو کلاس تناسب بحرانی (4/92%) و تناسب متوسط (6/7%) و بر پایه شاخص اصلاح شده اراضی (CLI) به این روش، کلیه اراضی مورد مطالعه در کلاس تناسب متوسط قرر گرفتند. از منظر کیفیت حاصلخیزی ذاتی بیشتر اراضی در دو کلاس مناسب (38%) و خیلی مناسب (27%) واقعشدند. همبستگی شاخصهای محاسبه شده به روش فائو(SQRI و CLI) و شاخص کیفیت خاک محاسبهشده با ضریب همبستگی خطی پیرسون نشان داد که شاخص هایاین دو روش بهطور معنیداری با یکدیگر همبستگی داشتهاند (0.7 r= و0.05 p< ). ضریب تبیین هر یک از شاخصهای محاسبهشده به روشهای مذکور (فائو و کیفیت حاصلخیزی ذاتی) با تولید واقعی برنج، به ترتیب برابر 73/0 و 61/0 بود(0.05 p< ). نتایج این مطالعه نشان داد که استفاده از شاخص کیفیت حاصلخیزی ذاتی خاک در کنار ارزیابی تناسب اراضی در تعیین نواحی مستعد برای کشت برنج و مدیریت نهاده های کودی مؤثر می باشد.
شاخص اراضی
شاخص اقلیم
شاخص خاک
فازی
2018
05
22
115
127
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116566_bcced2ae9b71afd2ec6f49fec32499b5.pdf
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
توانمندی و محدودیتهای روش طیفسنجی مرئی-مادون قرمز نزدیک در پیشبینی مقدار کانیهای رسی غالب در خاکهای سطحی استان اصفهان
فاطمه
خیامیم
حسین
خادمی
شمس اله
ایوبی
کانیهای رسی جزء اصلی و بنیادی خاک هستند و تعیین مقدار آنها در مدیریت خاکها از اهمیت ویژهای برخوردار است. لذا، این مطالعه با اهدافِ بررسی توانایی روش طیفسنجی مرئی-مادون قرمز نزدیک در تعیین مقدار کانیهای رسی غالب خاکهای استان اصفهان و بررسی محدودیتهای احتمالی در تعیین مقدار کانیهای رسی اجرا شد. آنالیزهای کانیشناسیبر روی 100 نمونه خاک سطحی جمعآوریشده از کل استان اصفهان، با استفاده از دستگاه XRD و بصورت نیمه کمّی انجام شد. آنالیز طیفی نمونههای خاک با استفاده از دستگاه طیفسنج زمینی با دامنه طول موج 350 تا 2500 نانومتر انجام شد. بعلاوه، رگرسیون حداقل مربعات جزئی و طیفهای حذف پیوستار برای مدلسازی به کار رفت. نتایج کاربرد روش حذف پیوستار در پیشبینی مقادیر سه کانی ایلیت، اسمکیتت و پالیگورسکیت از عدم توانایی این روش حکایت داشت. مقایسه دو روش رگرسیون حداقل مربعات جزئی و حذف پیوستار در پیشبینی کانیهای خاک نشان داد که قابلیت روش رگرسیون حداقل مربعات جزئی بسیار بیشتر از حذف پیوستار است. بررسی علل عدم موفقیت روش طیفسنجی در برآورد کانیهای رسی خاک نشان داد که اختلاط هر یک از کانیها (پالیگورسکیت، اسمکتیت و ایلیت) با یکدیگر تأثیر چشمگیری بر موقعیت جذبی سایر کانیها گذاشته و پیشبینی مقدار کانی را مشکل میسازد. در مناطق خشک و نیمهخشک، با تنوع کانیشناسی فراوان و حضور گچ و کربناتها، سیستم خاک پیچیدهتر شده و امکان کسب اطلاع از طیفها مشکل میشود و بنابراین، پیشبینی مقادیر کانیها با دقت کمی همراه است.
پالیگورسکیت
ایلیت
اسمکتیت
رگرسیون حداقل مربعات جزئی
طیف حذف پیوستار
2018
05
22
129
139
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116582_20f14e29b8f3bef3f9d15a922fd18053.pdf
پژوهش های خاک
2228-7124
2228-7124
1397
32
1
کاربرد هندسه فرکتال و مدل لولههای موئین در برآورد تابع هدایت هیدرولیکی خاک
سمیرا
امیدی
بیژن
قهرمان
در این تحقیق بر مبنای هندسه فرکتال و مدل لولههای موئین خاک، تابع هدایت هیدرولیکی خاک مدلسازی شد. مدل پیشنهادی تابعی از قطر منافذ، طول ظاهری مسیر جریان، بعد فرکتالی منفذ و بعد فرکتالی لولههای موئین معوج میباشد. در این تحقیق روابط مربوط به محاسبه بعد فرکتالی منفذ و بعد فرکتالی لوله موئین معوج برای جریان غیراشباع به عنوان تابعی از میزان رطوبت خاک ارائه شده است. از مزایای این مدل نداشتن ثابت تجربی است. برای محاسبه قطر منافذ خاک از مدل منحنی مشخصه رطوبتی ونگنوختن استفاده شد. به منظور ارزیابی مدل ارائه شده از اطلاعات مربوط به 40 نمونه خاک با 11 بافت مختلف در محدودهی شن، لوم و رس از بانک خاک UNSODA استفاده شد. نتایج ارزیابی (RMSE بین 9-E3/1 تا 5-E2/6، GMER بین 006/0 تا 13/3 و GSDER بین 998/0 تا 48/8) [A1] بیانگر انطباق خوب تابع هدایت هیدرولیکی خاک مدل شده براساس فرکتال با مقادیر گزارششده هدایت هیدرولیکی خاک بود.
[A1]این اعداد در متن انگلیسی ذکر نشده است.
بانک خاک UNSODA
بعد فرکتالی لوله موئین معوج
بعد فرکتالی منفذ
2018
05
22
141
152
https://srjournal.areeo.ac.ir/article_116585_c56be3434de3d4ce7d7517f2b2c22d2c.pdf